در ادامه ی بحث قبلی خود پیرامون موضوع الگو بودن بهتر از برتر بودن ، به این نتیجه رسیدیم که به جای سبقت از دیگران به سبقت از خود توجّه کنیم و هر روز خود را با این تفکر که باید از روز قبل خود جلو تر باشیم ، شروع کنید. گفتیم که ما نیازی نداریم نسبت به دیگران بهترین باشیم بلکه ما نیاز داریم از خودمان یک بهترین بسازیم. در این ساختار هیچ حسادت و دوز و کلکی نیست بلکه فقط و فقط خودمان هستیم و مدیریّت خودمان.

     امّا در این بخش می خواهم بحثی پیرامون الگو یابی و الگوسازی مطرح کنم. بعد از آنچه که گفتیم ، مسلّم شد که ما برای زندگی اثر بخش خود نیاز به الگو داریم. حالا آیا الگو گیری کنیم یا خود به الگو سازی بپردازیم یعنی به ایجاد الگویی همّت ورزیم که تابحال جهان به خود ندیده است؟

     ما نظر خود را ارائه می دهیم و اگر دوستان نظری متفاوت یا مشابه این موضوع رادارند حتمی با ما در میان بگذارند.

     ما این گونه می دانیم که تا بخشی از زندگی ، ماناگذیریم که الگو گیری گنیم و برای این الگو گیری باید به الگو یابی بپردازیم. به این معنا که در مراحل اول آغاز راه ما با آنچه قرار است اتفاق بیافتد آشنا نیستیم پس ترجیح می دهیم که از یک الگویی استفاده کنیم که قبلا این مسیر را رفته است. این الگو ، همان الگویی است که مسیر متناسب با اعتقادات ما را رفته و نتایج زیبایی را به جای گذاشته است. گاهی این الگو ها چنان عظمت دارند که تا آخر عمرمان هم باید همچنان از آن ها الگو بگیریم. الگو هایی که سالهاست بر اقدامات آنها مهر تایید خورده است ، شایسته ی قرار گرفتن در الگو گیری زندگی ما هستند.

     امّا بعضی دیگر می گویند که پس از گذر از بخش اوّل که بصورت الگوگیری انجام می شود باید به بحث الگو سازی پرداخت. ما در بحث الگو سازی این نکته را مورد تاکید داریم که انسان ها از هم متفاوت اند و این خود اصلی است که الگو ها را از هم مجزا میکند و نیز اجازه می دهد الگو هایی جدیدتر ایجاد شوند. یعنی اگر صد سال پیش فردی با یک تفکری الگو شده است ، امروز هم فردی دیگر با همان تفکر واعتقادات می تواند از خود الگویی بسازد. شاید بخش هایی از زندگی آنها مشابه باشد ولی بزرگترین تفاوت الگویی آنها را زمان تعیین می کند.

     برای سختن یک الگوی از خودمان همه چیز مهیّا است. شرایط زندگی ما ، از هم متفاوت است و این یعنی هر کس به روش خود می تواند به هدف برسد. مسلّم است که در این راه مشترکات بسیاری وجود دارد امّا تفاوت اصلی در شیوه این عملکرد است. یک مثال ساده : همه نماز را وسیله رسیدن به هدف می دانیم امّا نماز هیچ کدام از ما ها یکسان نیست. حالات متفاوت و انگیزه ها متفاوت ما ، نماز ما را هم متفاوت میکند. پس می توان در عین همسانی ، متفاوت بود.

نظرتان چیست؟