یکی از چیزهایی که در باب بندگی مدنظر است این است که انسان در حساس ترین لحظات عمر خود هم از یاد خدا و عمل برای او غافل نشود. ما بر این موضوع واقف هستیم که در طول زندگی همواره مورد آزمایشات کوچک و بزرگ قرار می گیریم. امّا آنچه مهم است این است که در این مواقع حساس که هیجانات در شدید ترین میزان خود هستند و امکان دسترسی به عقل و منطق محدود است ، چه عاملی باعث انتخاب درست برای ما می شود؟

در علوم امروزی مطالبی در مورد ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه مطرح شده است که از نظر دینی هم در مواردی مورد قبول است از جمله این مورد که در ادامه شرح داده خواهد شد. در موضوع ارتباط ضمیر ناخودآگاه و خود آگاه این گونه بحثی است که هم آنچه در ضمیر ناخودآگاه است بر ضمیر خودآگاه تأثیر می گذارد و هم آنچه در ضمیر خودآگاه است بر ضمیر ناخودآگاه مؤثّر واقع می شود.

بطور کلی یعنی هر آنچه امروز در ضمیر ناخود آگاه ما وجود دارد ، روزی از طریق ضمیر خودآگاه ما وارد جریان زندگی ما خواهد شد و در ادامه ی زندگی رفتار هایی از فرد سر می زند که تنها راه توجیه آنها همین تأثیر ضمیر ناخودآگاه بر روی ضمیر خودآگاه است.

حال ما این را می دانیم ، هر کاری که ما روزی در حالت هشیار خودمان انجام می دهیم ، در حالت ناهشیارمان هم همان را تکرار خواهیم کرد. یعنی اگر در ضمیر خودآگاه ما یک عمل خوب در حال انجام گرفتن است ، در ضمیر ناخودآگاه ما هم تأثیر خوب در حال شکل گیری است و در هنگامی که همین ضمیر ناخودآگاهِ خوب ، در ضمیر خودآگاه ما جلوه کند ،  بازخوردی جدید از همان چه قبلا انجام داده ایم را از ما به نمایش می گذارد.

 با توجّه به مطالب گفته شده به این حقیقت می رسیم که ما زمانی می توانیم از خود توقع داشته باشیم که در تمام حالت های چه هشیار و چه ناهشیار،  بتوانیم یک عملکرد مثبت از خودمان به جای بگذاریم که در تمام طول پرورش این ابعاد دست به عملکرد های مثبت زده و آن ها را به این تأثیرات مثبت عادت داده باشیم.

امّا هدف چیست؟


همه ی ما می دانیم که در هنگام مواجه ی با یک گناه ، تمام ابعاد نفسانی ما شروع به تحریک کردن عواطف ما می کنند و معمولاً جایی بر ای عقل و عقلانیّت باقی نمی گذارند. پس بدون شک هیچگاه از خودتان توقع نداشته باشید در هنگام برخورد با یک عاملی این چنینی همچون گناهان بزرگ ، بتوانید در لحظه پاسخی درست و بر اساس منطق بدهید. تنها چیزی که در این زمان ، یعنی زمانی که قسمت هشیار عقل شما از کار افتاده است ،  می تواند به شما کمک کند همان قسمت ناهشیار شماست یا به قولی همان ضمیر ناخودآگاه شما.

ضمیر ناخودآگاه شما سالها توسط ضمیر خودآگاه شما تربیت شده و انواع موقعیّت ها و نوع رفتارهای شما را ثبت کرده است. این ضمیر در مواقعی که انسان در حالت هشیار نیست ، وظیفه ی ادارهخ ی شما به همان شیوه هایی است که قبلاً آموزش دیده ودر خود ثبت کرده است را دارد. در حقیقت این ضمیر ناحودآگاه کار همان عقل را انجام می دهد فقط با این تفاوت که دستورات در آن ، همان چیز هایی اند که قبلا نوشته شده است. این ضمیر در شرایطی که عملکرد عقل هشیار ضعیف شده باشد وارد عمل می شود و باتوجّه به آنچه در خود دارد ، اوضاع را بصورت خودکار مدیریت می کند.

آیا این ضمیر درست عمل می کند؟

ضمیر ناخودآگاه دقیقاً همان طوری رفتار می کند که ضمیر  خودآگاه آن را پرورش داده است. در ضمیر خودآگاه شاید دروغ و ریا باشد ولی در ضمیر ناخودآگاه دقیقاً همان چیزی دارد اتفاق می افتد که فرد سالهای متوالی آن را در خود داشته و به نوعی این ضمیر همان ضمیر وجودی و اصلی اوست.

آنچه وارد ضمیر ناخودآگاه شما شده ، همان چیز هایی است که بر اثر تکرار در بخش خودآگاه انجام گرفته است. یعنی زمانی که فرد یک عملکرد را بطور مرتب و در حالت هشیار انجام دهد ، پس از مدّتی تکرار ، وارد بخش ناخودآگاه می شود و فرد بطور خود کار آن عملکرد را تا پایان عمر انجام خواهد داد. عادت ها به نوعی همان دستور های ثبت شده در بخش ناحودآگاه ما هستند. هر آنچه هم که در قسمت ناخودآگاه ثبت شود ، در هنگام ضعیف شدن قسمت هشیار یا خود آگاه ، بصورت خودکار به عرصه عمل ولرد خواهد شد.

برای مثال در رابطه با این موضوع ، می تواند داستان حضرت یوسف(ع)و زلیخا بیان کرد. حضرت یوسف(ع) در هنگام مواجه با زلیخا ، به راحتی از حیله ها دور شد و بهترین انتخاب را در همان لحظه پر آشوب انجام داد. چرا؟ چون ایشان در طول زندگی خود به هیچ نامحرمی نگاه نکرده بودند و این رفتار به عادت ایشان تبدیل شده و در ضمیر ناخودآگاهشان به ثبت رسیده بود. این ضمیر در هنگامی که ضمیر خودآگاه ایشان مورد هجوم هواهای مختلف قرار گرفته بود، ایشان را با بهترین تصمیم و عملکرد نجات دادند.

نوشته ی : سیدرضاطاهرزاده اردکانی