۴ مطلب با موضوع «موفقیت» ثبت شده است

منظومه فکری

منظومه فکری

     در بسیاری از رویکرد های درمانی در حوزه های شناختی و روانی ، موضوع بسیار مهمی تحت عنوان ، تفکّرات مرکزی مطرح است. تفکّرات مرکزی همان گزاره های فکری هسته ای هستند که سایر گزاره های سطحی تر را می سازند و نهایتاً به رفتار افراد منجر می شوند. اگر یک پیاز را در نظر بگیرید به این موضوع بهتر می توانید بیاندیشید.

     اثر این تفکّرات مرکزی بسایر مهم است. اگر این تفکّرات درست انتخاب شده باشند ، نظم منظومه فکری فرد نیز به درستی فعالیت خود را ادامه می دهد. امّا در صورت مشوش بودن هسته های مرکزی افکار در فرد ، سایر مراحل نیز نمی توانند در حول محور یک مفهوم تنظیم و کنترل شوند و این آغاز تمام بهم ریختگی های شناختی و روانی است.

۰ نظر
سیدرضا طاهرزاده اردکانی

حرکت به سوی خویشتن خویش

حرکت یا بازگشت ، به خویشتن خویش


گاهی اوقات زندگی حس شوخ طبعی بیرحمانه ای داره،

چیزی رو که همیشه دنبالش بودی

در بدترین زمان ممکن بهت میده.

رسول طالبی

۰ نظر
سیدرضا طاهرزاده اردکانی

هدف ها و آرمان ها چه تفاوتی با هم دارند؟


هدف ها از آرمان ها جدا نیستند و عموما هدف ها در مسیر آرمان ها قراردارند اما اگر این گونه نباشد یعنی بین آرمان ها و هدف ها فاصله ایجاد شود چه خواهد شد؟
تفاوتی اساسی بین هدف و ارمان وجود دارد . در هدف ما برای رسید به آنچه به آن فکر می کنیم،برنامه می ریزیم و مسیر رسیدن را آماده می سازیم و هر آنچه لازم است برای موانع احتمالی سر راهمان مهیّا می سازیم و به نوعی کم و کیف کار را می سنجیم اما در آرمان ما فقط به آنچه که می خواهیم فکر می کنیم . آرمان ها انرژی فوق العاده ای در ما ایجاد می کنند و ما از این انرژی لذّت می بریم چون مانند هدف ها نیازی به در نظر گرفتن سختی های کار نیست.
از این جهت است که ما باید آرمان های خود را همان اهداف خود قرار دهیم تا بتوانیم از این فرصت لذّت و انرژی در راستای به حرکت درآوردن مسیر تحولی زندگیمان استفاده کنیم.
در اهداف سختی برنامه ریزی و صبر و استقامت در راه بسیار انرژی گیر است و انسان را به ملالت می کشاند اما فقط کافی است پای آرمان ها به میدان باز شود.آرمان ها با انرژی بی نهایت خود هر بی تحرّکی را به جنب و جوش در می آوردند. چون در آرمان ها هیچ حرفی از سختی کار و مسیر رسیدن نیست بلکه فقط و فقط آنچه خواستنی است مطرح می شود.
نکته ای که حائز اهمیّت است اینجاست که اهداف در محیط اجرا می شوند و به محیط و قواعد آن پایبند اند. از این رو آرمان هایی که خواهان هدف شدن هستند و می خواهند با وارد شدن به عرصه اهداف عملی بشوند باید سازگار خود را با محیط در درون خود داشته باشند .ناگفته نماند که گاهی هم آنقدر آرمان ها قوی اند که به جای سازگاری با محیط ، محیط سازگار با خود را ایجاد می کنند.



ادامه دارد...........
۰ نظر
سیدرضا طاهرزاده اردکانی

الگو شدن بهتر از برتر شدن

سوالی وجود دارد که آیا انسان همیشه باید برتر باشد؟

اگر این طور است که همیشه فردی برتر از فرد دیگر خواهد بود و هیچ کس نمی تواند خود را از این قاعده خارج کند!

اینجاست که ما به فکر الگو شدن افتادیم.

الگو شدن برای هر شخصی ، خاص خود آن شخص است . یعنی فرد سعی کند به تکامل خود به پردازد.

هر فرد مجزا از فرد دیگری است و مسیر تکاملی متفاوتی دارد.

در الگو شدن قرار نیست کسی را کنار بزنیم یا برای اوّل شدن هر کاری بکنیم بلکه قرار است در وجود خودمان به جایگاهی برسیم که خودمان را در مسیر تکاملی ، خود را به درجه ای والا رسانده باشیم.

به نظرمان این خود باعث تمام شدن خیلی از دغدغه های روزمره ماست.

وقتی بدانیم در مسیر تکاملی خود قرار داریم و در این مسیر همه ی آنچه لازم است تعبیه شده است پس برای چه به حسادت و طمع فکر بکنیم.

در الگو شدن بر عکس برتر شدن رقابت ها با خودمان است تا دیگران .

پس بیاید الگو باشیم تا برتر

برای الگو شدن گاه باید برتر بود و گاه هم باید از برتری چشم پوشید. مثل فردی که برای الگو شدن در یک سنت حسنه از همه سبقت می گیرد و گاه هم باید از برتری چشم پوشید مانند انسانی که برای الگو شدن خود را با کمال تواضع صرف خدمت به خلق می کند. شاید برتر نباشند ولی حتما الگو هستند.

فرق الگوها با برتر ها این است که از برتر ها می توان رسم سلامت را آموخت و از الگو ها راز سعادت.

هر الگویی در نوبه خود برتر است ولی هر برتری الگو نیست.



ادامه دارد..........

۰ نظر
سیدرضا طاهرزاده اردکانی