گاهی در برخورد با مراجعان مان می شنویم که : این اتفاق خواست خدا بوده یا اینکه خدا کرده یا قسمت این بوده و ... . با تأمّلی به این موضوع می شود به فهمی اینگونه رسید که اگر این افراد خدا را قبول نداشتند ، آیا باز هم معتقد بودند مقصر کسی دیگر است یا باز هم در تلاش بودند مقصری بیابند؟
این که ما خداوند را دهنده یا گیرنده بدانیم ،غلط نیست امّا او چه می دهد و چه می گیرد بسیار مهم تر است. قرار نبوده و نیست خداوند اتفاقی غیر منتظره در زندگی ها باشد که با وجود هر گونه برنامه ریزی باز هم نتوانیم در مقابل ، تصمیم گیرنده ای درست و دقیق باشیم.
خداوند یک هدایت گر بوده و هست و موضوع دهندگی و گیرندگی او نیز بر همین مبنای هدایت اوست. او مسیر را مشخص می کند و هدایت شدن را در اختیار فرد می گزارد امّا اینکه ما چگونه در این هدایت قرار گیریم و با خود چه چیز هایی را همراه کنیم ، وابسته به خودمان و عقایدمان است.
هرگز قرار نیست سختی های اطرافمان یا حتی راحتی های آن ، دلیلی برای هدایت شدن یا نشدن مان باشد. درک هدایت ، درکی وجودی است و همه انسان ها آن را در درون خود میآبند. فقط لازم است حجاب های آن را کنار بزنند. بقول حافظ : تو خود حجاب خودی حافظ، از میان برخیز
موقعیّت های اطرافمان ، سختی ها و راحتی آن ، همه و همه در یک صورت در هدایت ما مؤثر اند و آن هم زمانی که باعث شناخت بیشتر و حرکت سریع تر و استوار تر ما شوند. شهید شدن وهب یک موقعیّت است که مادر وهب را در مسیری قرار داد تا او نیز شهید شود. چون از موقعیّت پیش آمده برداشتی هدایت گرانه نمود و این در تاریخ ماند. همچنان هم این مسیرها وجود دارد و تاریخ به چنین هدایت هایی محتاج است فقط درک و کشف شان ، هنر انسان های بزرگ است.
بنابراین هر آنچه در عالم است ، اگر ما را در مسیر هدایت قرار دهد به ما کمک کرده و هر آنچه ما را از هدایت و در کنار آن ما را از حرکت باز دارد ، مطمئنا ما را به رکود و ضلالت می کشاند.
...إهدنا الصراط المستقیم،صراط الذین انعمت علیهم ، غیر مغضوب علیهم و الضالین