در ادامه بحث شماره قبل ، به اینجا رسیدیم که برخی از مسایل باعث ماندن در شرایط فعلی و جلوگیری از حرکت در زندگی مان می شود. دسته ای از این مسایل همین جراحت هایی است که در روح افراد بوجود آمده است. جراحت هایی حاصل از یک اتفاق ناگوار ، یک گناه یا یک سرزنش در مرحله ای از زندگی که پیوسته فرد خود را از آن متضرر می بیند.

     تمابل به پذیرش و گردن نهادن به جراحات ِروحی ، به جای پشت سر گذاشتن آنها ، ما را به دام وضعیت ثابت احساس عدم شایستگی می افکند. در این شرایط فرد ممکن است در بند حوادث رنج آور پیشین گرفتار آید وخواستار جلب توجه و دلسوزی دیگران شود. به نظر می رسد که این جراحات می تواند توقعات بیش از حدی نسبت به سایرین در ما ایجاد کند.

     هر چه بیش تر از جراحات قلبی و رنج های مان با دیگران درد دل نماییم، بیش تر به ایجاد جو دلسوزی و ترحم نسبت به خود می پردازیم. روح خلاق ما چنان در ارتباط با خاطرات و زخم های روحی مان باقی می ماند که دیگر قادر به عرض اندام در صحنه ی ایجاد دگرگونی و مکاشفه نخواهد بود. نتیجه اش احساس عدم شایستگی فرد برای دست یابی به آرزوهایش است.

     بعد از مدتی ، غرور و منیت این نیرو را به عنوان نمایش قدرت در مقابل شخص یا اشخاص که مشوق انسان در مبارزه و رهایی از بند افسردگی ناشی از این جراحات هستند ، به کار می گیرد. این کار می تواند فرد مبتلا را از اعتلای روحی باز دارد و تصور شوربختی را در او تقویت نماید.

     تمایل به پیوند با جراحات روحی زندگی به یاد ما می آورد که چه قدر در جذب چیزی که واقعاً دوستش داریم نالایق هستیم. و البته علتش این است که ما در حالت رنج بردن باقی می مانیم. انسان هر چه بیش تر به یادآوری اتفاقات رنج آور خود بپردازد بیش تر عدم توانایی اش را در جذب آرزوهای خود تثبیت می نماید.

     نمی خواهیم بگوییم انسان نباید در فکر جراحات وارده ی قبلی و بهبود آنها باشد، بلکه می گوییم آدم باید خیلی مواظب باشد و از تفسیر و تعبیر زندگی کنونی با دخالت دادن جراحات قلبی اجتناب کند. حوادث دردناک در زندگی ما شبیه کَلَکی (قایق کوچک)است که برای عبور از رودخانه از آن استفاده کنیم. به یاد داشته باشیم که باید در آن سوی رودخانه از کلک پیاده شویم. بستن یک زخم به منظور التیام آن می تواند به همان نحو در بهبودی دنیای درونی افکارتان به کار آید.

     بنابراین دنباله روِ صدمات روحی خود نشوید. به تیمار آنها بپردازید و از خانواده و دوستان بخواهید در طول مدتی که در اندوه به سر می برید یا در حال تجدید نیرو و بهبودی هستید ، پر عطوفت و دلسوز باشند.

     وقتی به عقب برمی گردید و با مرور مدام درد و رنج های گذشته و شرح پر آب و تاب آنها ، از جمله برچسب زدن( بازمانده ی نامشروع ، الکلی ، یتیم، سرراهی و...) به خویش می پردازید، قدرتی از خود نشان نمی دهید. علت بروز این تظاهرات ، تجربه های درونی تلخ تان است.

    این طرز رفتار ، به عفونی کردن جسم و جلوگیری از بهبود آن ادامه می دهد و بنابراین روح را نیز آلوده می سازد. این خرمن مرارت مانع احساس شایستگی و لیاقت است. به تدریج بذر احساس پستی، شوربختی ، بی لیاقتی و خسران را در ضمیرتان می کارید و این است آن چه که از درون به پیرامون خود عرضه می دارید که سد راه ایجاد هر گونه حسّ جذب ، عشق وسعادت و برکت در زندگی شما می شود.

     راه گسستن از جراحات قلبی از میان بخشایش و گذشت می گذرد. گذشت قوی ترین کاری است که می توانید برای وجود فیزیکی و روحی خود انجام دهید. گذشت به این معنی است که شما سرشار از عشق و محبت می شوید و پرتو آن را به بیرون از خود می تابانید و از کینه توزی و نفرتی که زاییده رفتار هایی است که سبب جریحه دار شدن قلب شما می شود اجتناب می کنید. بخشایش عملکردِ روحانی محبت است از جانب شما ، و برای همه کس از جمله خود شما این پیام را می فرستد که شما منظور و مقصود عشقید ، و این همان حقیقتی است که شما مبلغ آن هستید.

     زبان سرزنش و خود دلسوزی را رها کنید و دیگر دنباله رو جراحات و صدمات روحی به جا مانده از گذشته نباشید. معنایش گذشته باطنی است ، بدون این که بخواهید کسی از آن با خبر شود. معنایش این است که بینش چشم در مقابل چشم را که نتیجه اش تنها رنج و درد بیش تر و لزوم انتقام گیری بیش تر است را پشت سر بگذارید و نگرش عشق ورزی و گذشت بیش تر را جایگزین آن بسارید.

فهرست زیر شامل بعضی از نگرش ها و رفتار های مهمی است که می توانید ترکیبی از آنها را برای تسهیل رشد و بالندگی احساسِ شایستگی ، در ضمیر خود آگاه تان فراهم آورید:

1.معنای تحت اللفظی "الهام" عبارت است از " عجین شدن با روح" یا اگر بخواهید ، در روح.

2.هر روز به انجام آن چه که دوست دارید و دوست داشتن آن چه که انجام می دهید همّت گمارید.

3.برای بیرون کردن تمایلات بدبینانه ، منفی بافانه ، پنداربافی ، گله مندی ، شایعه پردازی ، بدگمانی ، رنجش و عیب جویی از فهرست واژگان و گفت وگو های درونی خود ، از هیچ کوششی فرو گذار نباشید و در عوض ، کلماتی نظیر خوش بینی ، عشق ، پذیرش ، مهربانی و آرامش را به عنوان شیوه ی تعامل با دنیای خود و مردمی که در آن هستند ، جایگزین نمایید.

4.بی اعتنا به این که تا چه حد ممکن است دچار وسوسه ی بازگشت به تمایلات بدبینانه شوید، به خود یادآوری کنید که این تمایلات را به این جهت از خود می رانید که پیام بسته شدن راه را به نیروی جذب آرزوهای تان می فرستد.

5.به مطالعه ی ادبیات و اشعار روحانی بپردازید و هر وقت توانستید به موسیقی آرام بخش کلاسیک گوش کنید.

6.این کار مثل آن است که برای مشقِ شب معنوی دانش آموزی مطالعه ی آموزه های بزرگ استادان از جمله عهد جدید ، بخش معجزات ، تورات ، قرآن ، بهاگاوادگیتا ، تعیین گردد.

7.بگذارید وجودتان تا آن جا که ممکن است از چیز های زیبا احاطه گردد.

8.هر چه قدر که می توانید نسبت به خود و دیگران مهر و محبت ورزید.این خویشتن متعالی شماست که تنها خواهان آرامش است. در حالت مهرورزی است که آرامش به سراغ تان می آید.

نکته: هنگامی که درگیر غوغا و جنجال و در نتیجه دلواپس پیروزی و شکستید، آن وقت است که کاملاً تحت فرمان غرورتان هستید، که هواخواه آشفتگی و نابه سامانی است. آشفتگی های درونی ، شما را نسبت به خودتان و ارزش تان در مقایسه با دیگران در تردید نگاه می دارد. این وضع به پیدایش شک و تردید درباره ی لیاقت شما در جذب و مکاشفه می انجامد.

9.با جهان خارج رفتاری دوستانه در پیش گیرید. همه ی جراحات باقی مانده از مراحل گذشته ی زندگی تان را در زمره ی " درس هایی برای زندگی " قرار دهید. دنباله روی از آن زخم ها را متوقف سازید و آنها را شاخصی برای تشخیص هویت خودتان مپندارید.

10.جمله ی زیر را به تکرار بر زبان آورید:

((من همینم که هستم و خود را لایق این فراوانی ، که شامل جهان و همه ی آن چه در آن است از جمله خودم ، می دانم.))

اینک شما در جاده ی آگاهی از شایستگی خود در جذب و شهود در دنیای تان گام بر می دارید. از خویشتن متعالی خود خبر دارید. به خود و شعور الهی که شما را آفریده است اعتماد و اطمینان دارید. می دانید که از پیرامون خود جدا نیستند و نیروی جذب در درون شما وجود دارد.

در شماره بعدی می خواهیم به بخش مهمی از این حرکت بپردازیم که به نوعی محرک اصلی این حرکت و انگیزه آن را فراهم می کند و آن نیروی عشق و اهمیت شناخت و تجربه ی آن در کل هستی است.