منظومه فکری

     در بسیاری از رویکرد های درمانی در حوزه های شناختی و روانی ، موضوع بسیار مهمی تحت عنوان ، تفکّرات مرکزی مطرح است. تفکّرات مرکزی همان گزاره های فکری هسته ای هستند که سایر گزاره های سطحی تر را می سازند و نهایتاً به رفتار افراد منجر می شوند. اگر یک پیاز را در نظر بگیرید به این موضوع بهتر می توانید بیاندیشید.

     اثر این تفکّرات مرکزی بسایر مهم است. اگر این تفکّرات درست انتخاب شده باشند ، نظم منظومه فکری فرد نیز به درستی فعالیت خود را ادامه می دهد. امّا در صورت مشوش بودن هسته های مرکزی افکار در فرد ، سایر مراحل نیز نمی توانند در حول محور یک مفهوم تنظیم و کنترل شوند و این آغاز تمام بهم ریختگی های شناختی و روانی است.

     عموماً هسته های تفکر مرکزی را مباحثی مهم و بنیادی تشکیل می دهند. مانند هستی شناسی ، خداشناسی، غایت شناسی ، انسان شناسی و ... که استحکام نظریه های آن ها به استحکام سایر سطح های فکری و عملی فرد منجر می شود. اکثر کسانی که در حوزه مشاوره با آنها مواجه هستیم ، دارای تفکّر مرکزی مشوش اند و در این میان بیشتر این افراد از تفکّرات مرکزی بسیار سطحی و سُست برخوردارند.

     تلاش برای درک عمیق مباحث بنیادین و اصلی زندگی در افراد ، گام نخست برای ساختن یک زندگی سالم است. البته اکثر مردم از پرداختن به این موضوع خودداری می کنند یا ساده از کنار آن می گذرند. امّا این بحران ها و شرایط سخت هستند که فرصت آزمایش اصلی را برای آنها بوجود می آورند. برای خارج شدن از هر بحران در زندگی ، لازم به بازگشت به تفکّرات مرکزی است. چراکه در شرایط سخت ، نمی توان با تفکرات سطحی در مقابل طوفان مسایل شناختی ایستاد. بنابراین جز با تفکرات مرکزی مستحکم نمی توان به سلامت از این بحران ها عبور کرد.

     بسیار زیاد با مراجعانی برخورد کردم که بعد از اولین بحران در زندگی خود ، از خداوند و هستی زندگی خود برگشته و راه حل هایی چون خودکشی را برای خود انتخاب کرده اند. درحالی که با گفت گویی کوتاهی می توانید به مفاهیم سطحی آن ها از خدا و هستی شناسی شان پی ببرید.

     داشتن یک منظومه فکری منظم شرط اصلی زندگی سالم جمعی است. برای ارتباط های ساده با افراد هم ، شما نیازمند یک منظومه فکری قوی هستید. انتخاب نحوه برخورد ، انتخاب نحوه بیان و ... به منظومه فکری شما وابسته است. برخی از مردم با سطوح اولیه ی منظومه شما در ارتباط اند و برخی دیگر با سطوح عمیق تر. اگر این منظومه در شما یا در طرف مقابل تان وجود نداشته باشد ، اصلاً ارتباط برقرار کردن با هم برایتان غیر ممکن می شود. زیرا شما نمی دانید که فرد مقابل تان چه زمینه ی فکری دارد و چه برخوردی را ناپسند می داند یا از چه برخوردی خوشحال می شود.

     داشتن یک شخصیّت با ثبات یکی از علایم مهم منظومه فکری مستحکم است. دیگران با درک منظومه فکری شما از طریق برخورد های مکرری که با شما دارند ، به این حقیقت دست میابند که باید چگونه در ارتباط شما موفق عمل کنند. ارتباط برقرار کردن با افراد با ثبات و دارای شخصیت منظم بسیار راحت تر از افرادی است که هیچ اطلاعی از شخصیت آن ها نداشته باشید. مهم ترین علت این عدم آگاهی ، عدم ثبات در شخصیت این افراد است و مهم ترین علت عدم ثبات در شخصیت این افراد ، عدم داشتن منظومه فکری منظم و مستحکم است.

     برای جمع بندی باید گفت : همه رفتار ها از مسیر شناخت ها و تفکرات افراد می گذرد. این افکار نیز دارای مراتب مختلفی هستند. برخی از افکار زایده افکار عمیق تر اند. افکار عمیق و بنیادی در هسته مرکزی تفکر افراد قرار می گیرد و سایر سطوح افکار را این گزاره های مرکزی می سازند. بسیاری از رفتار های غلط را باید با ریشه یابی از این افکار مرکزی مورد بررسی قرار داد. این بسیار واضح است که هسته ی  مرکزی در هر چیزی ، نقش موثری در سایر سطوح آن دارد و با تغیر جزیی در هسته مرکزی ، تمام سطوح بعدی آن نیز تغییر می کند.