در ادامه بحث قبلی باید بگویم که تمام تلاش متن گذشته در این بوده تا شما را در وحدت با نیروی الهی جان قرار دهد تا به ثمرات آن که در ادامه به آن می پردازیم برسید. شرط اصلی این مسیر ، اعتماد و تسلیم بودن در برای رها شدن در نیروی روحانی درون مان و اتصال آن با حقیقت جهان است. یعنی برای اولین بار هم که شده ، روح که ماحصل شهود هست را از طریق شهود به بررسی بگذاریم نه مانند عادت همیشگیمان از طریق عقلانیت....
آرامش: ثمره ی این اعتماد است...
روح شما یا همان خودِبرتر شما می خواهد آرامش را که تعریفی از روشنی ضمیر و آزادی است ، تجربه کنید. روشنی ضمیر از نظر من ، غوطه ور بودن و محاط شدن در آرامش است. هرچه بیشتر به خداوند که شعور عالم گیر و خالق همه عالم است ، اعتماد داشته باشید، اعتماد شما به خودتان هم بیشتر می شود. ثمره ی اعتماد این است که دست یابی به احساس عمیق آرامش برای شما میسر می گردد.
شما می توانید به کمک این آرامش که میوه ی اعتماد است به تسکین و فرونشاندن دلواپسی های ناشی از غرور تان بپردازید. چرا ؟ چون وقتی در شما توان اعتماد کردن باشد ، یعنی زمانی که خود را در وحدت با خداوند قرار دادید مانند لیوانی هستید که از اقیانوس پر شده باشد. شما تجلی اراده ی جاری خداوند هستید ، درست همان گونه که موج ، حاصلِ فعالیت اقیانوس است.
این آزادی و روشن دلی ، راهنمای زندگیتان خواهد شد. مستقل بودن از باورهای خوب دیگران و بی اعتنایی نسبت به همرنگ بودن با هنجار های مورد پسند آنها ، دوشاخص معتبر است که نشان می دهد زندگی شما در مسیر توجه به خود اعتمادی و نیز اعتماد خداوند حرکت می کند.
آرامش هنگامی رخ می دهد که خودِمتعالی شما بر زندگی تان مستولی شده باشد.آنگاه که صفا و آرامش به مثابه ثمره اعتماد احساس می کنید ، درهمان حال لذت برخورداری از روانی سالم را نیز مزمزه می نمایید.به ذهن بسپارید که تنها یک روح واقعی وجود دارد و این که شخصیت شما مرکوب یک کل است.نمی توانید بی نهایت را تقسیم کنید.تقسیمی درکارنیست.به این آگاهی باید اعتماد نمایید.وقتی تقسیم می کنیم، از وحدت بانیروی الهی خارج می شوید و به منیّت خود پناه می برید. اینجاست که فقدان آرامش وغیاب اعتماد به عقل کلی که خالق شما هست را حس می کنید.
بگذارید چند نکته برای اینکه بتوانید به خود و به خرد متعالی که خالق شماست بهتر اعتماد کنید را برایتان بنویسم:
1.از اعتراف به اشتباهات و خطاهای خود شروع کنید. به یاد بیاورید که که اعتماد واقعی مستلزم رها کردن تمام قید و شرط هایی است که به شما می آموزد ، اعتماد کردن به خود، بر پایه ی استثنا بودن و جدایی قرار دارد. یعنی تمام افکاری را که به شما مستقل بودن از حقیقت هستی(خداوند)منجر می شود، پشت پا بزنید. با این کار آمادگی پیدا می کنید که با نگرشی درونی دریابید که اعتماد به خویشتن و اعتماد به حقیقت غایی ، یکی است و از یک سرچشمه جاری می شود.گاهی به یاد بیاورید که از آن خدا هستید ونیروی خدایی را درون خود دارید. یگذارید جمله"من او هستم"و"او من است"از هستی دورنتان برخیزد.
2.به ذهن بسپارید که اگر محکم به سطحی پایین تر چسبیده باشید، نمی توانید بر عرصه یی والاتر گذر کنید. مفهوم اعتماد کردن مستلزم تسلیم و اعتماد به نیروی الهی است. درنظر مجسم سازید که در خطر سقوط از پرتگاهی هستید و در آن وضع بر صخره یی چنگ انداخته اید که معتقدید شما را حفظ خواهد کرد.رها کردن صخره ، استعاره یی است بر تسلیم و اعتماد.
3.علیه فلسفه یی که ذات یگانه را به هیأت نوعی خدا/ارباب که مستبدی خودکامه وستمگر و در عین حال نیک خواه است ، می داند، عصیان کنید. انکار چنین خدایی به معنای ایمان حقیقی به خداوند است.
4.اعتمادکردن به این معنا نیست که دیگر درّه های زندگی را تجربه نخواهید کرد.تا زمانی که در این گستره ی دنیایی زندگی می کنید، این پستی و بلندی ها وجود دارند. چه بهتر که به هنگام تاریکی ، اعتماد را در آغوش بکشید و بدانید که روشنایی در راه است. اعتماد کردن به شما اجازه می دهد ، تاریکی و ناشادی را به عنوان رویدادهای موقتی و گاه گاه در نظر بگیرید نه این که آن را به تمام لحظات عمر تسرّی دهید. هنگامی که شما به خودتان متکی هستید و خود را در طول نیروی حقیقی عالم می دانید ، برای یافتن راه حل مسایل خود ، چشم به کسی یا چیزی دیگری در خارج از خود ندارند.
5.جدّی ترین مشکلات خودتان را به عهده ی خداوند بگذارید. به این اعتماد برسید که توکل به این نیروی هستی شما را به آنچه موجب سعادت تان است می رساند و با این جمله که من به خدایم اعتماد دارم ، پایبند باشید.
6.حضور اعتماد و اتکای کامل ، زمانی در زندگی شما رخ می دهد و قابل درک است که هر چه می اندیشید ،هرچه احساس می کنید و هرچه انجام می دهید ، باید باهم موزون و هم آهنگ باشد. وجود تمایز و ناهمگونی میان افکار و احساسات، می خواهد شما را از حالت اطمینان و اتکاء خارج کند.افکار خود را به دقت مورد بررسی قرار دهید و مطمئن شوید که با مجموع اعمال تان ، هم سازی داشته باشند.سازگاری اندیشه ، احساسات و رفتار ، نشانه های قوی خود اعتمادی هستند.همین که به تسلیم و رضا تن دادید، دیگر به جای این سوگ فقر خیالی هستی خود آه و زاری راه بیاندازید، به غنای ریشه تان مُهر تأیید می زنید.
7.به خود اجازه بدهید تا عمیق تر بیاندیشید.ژرف اندیشی عبارت است از تجسّم و تجسّد حقیقت و اعتماد. ذهنی آرام است که در ارتباط با حقیقت قرار می گیرد.هنگام تفکر وتعمق ، ما با آن بخش از وجودمان که حقیقت است تماس می گیریم.روش تسلیم به ما کمک می کند که این حقیقت را در امور روزانه خود بکار گیریم.تسلیم همان توکل است.در لحظات آرامش و سکوت خود را تسلیم او کنید، آنگاه از حقیقت این اصل با خبر می شوید.
حال در آخر بگذارید اینگونه بنویسم:
آن زمان که توکل کردید، به آگاهی می رسید و آگاهی نمی تواند توسط آراء و عقاید مخالف هر کس که با او برخورد می کنید به سکوت وادار شود. زمانی شما از مصلحت اندیشی دیگران استقلال پیدا می کنید که توکل ، شیوه ی زندگی تان گردد. نیازی نیست که خودتان را به کسی ثابت کنید یا هر کس را نسبت به شایستگی و حقانیّت خود متقاعد سازید. کم کم به فرزانه یی ساکت تبدیل خواهید شد که در این گستره ی مادی حرکت می کنید درحالی که می دانید به کانون الهام بخشی پذیرفته شده اید که تمام آنچه را که برای زندگی نیاز دارید را فراهم می کند. تازه وارد بخشی دیگر از مراتب وجودی خود می شوید که در شماره آینده به آن خواهیم پرداخت.
با ما همراه باشید....
من نگران فردایم نیستم....
چون خدای فردا ، همین خدای امروز است یا این تفاوت که در پایان امروز ، به او نزدیک تر و حتی بر او تسلیم تر هستم....