برای یک حرکت استوار و درست ، جدای از شناخت هدف و ضرورت رسیدن به آن ، باید ابزار های لازم برای رسیدن به آن اهداف را شناخت تا با استفاده بهنگام و موثر از آنها ، مسیر رسیدن خود را تسهیل و تسریع کرد. از آنجا که هدف اصلی همه ی انسان ها ، رشد و سعادت و رسیدن به اوج کمال خلقت خویش است، بنابراین سعی داریم از ابزار های رسیدن به این هدف برایتان بگویم . برای نوشته های این جریان ، از کتاب"نُه اصل معنوی"نوشته وین دایر کمک خواهم گرفت.

با ما همراه شوید:

در درون شما استعدادی الهی برای مشاهده و جذب همه ی آن چه که احتیاج یا آرزویش را دارید وجود دارد....

شما در زندگی باید بیاموزید که دارای دو وجود هستید: یکی وجود فیزیکی در جهان مادّی و دیگر هستی غیر فیزیکی که قادر است به سطح بالاتری دسترسی داشته باشد.این سطح بالاتر در درون خود شماست و از طریق مراحل رشد گسترش میآبد.

 دوران های زندگی را می توان از منظر این مراحل رشد بررسی کرد. در قدم اول ، افراد دیدی جسمانی به خود دارند و عموماً همه چیز را بر این معیار می سنجند.ظاهر فیزیکی و توانایی های جسمانی را بعنوان عامل برتری در این دوران می دانند.

در قدم دوم، افراد وارد دوران جنگجویی می شوند. دورانی که با تصوّر فتح جهان همراه است.در این دوران عموماً غرور و خودپسندی بر افراد مسلط می شود و هدف فرد تماماً تلاش برای پیروزی ، مبارزه و رقابت با دیگران است.

قدم سوم ، دوران مردم داری است. این دوران با خدمت و وقف خود برای دیگران همراه است. افراد در این دوران از خدمت برای دیگران لذت می برند و تمام تلاش خود را بر این امر می گذارند.

امّا قدم چهارم، دورانی است به معنای رشد روحانی. در این دوران فرد هیچ چیز را با ارزش تر از اتصال به حقیقت هستی نمی داند. برای او افراد و جهان معنایی جز راهی برای شناخت وجود نامتناهی خود نیستند.او در این دوران به جایی می رسد که می داند هیچ چیز نمی میرد...و او از این جهان نیست.

رشد در مرحله روحانی را رشد حقیقی می داند و فراموش کردن این بعد و نپرداختن به آن را عامل رکود در زندگی می داند.توقع اینکه "نفس"خودش سایه ی خود را کم کند تا شما به خویشتن برترتان (همان روح تان)دست یابد، به این می ماند که سعی کنید روی شانه های خود بایستید.

بنابراین شما درکارتان با تلاقی از تناقضات و مشکلات رو به رو می شوید.اگر برای گذار از نفوذ و تاثیرات خودپسندی و منیّت ، تکیه شما بر نفس تان باشد ، در این صورت به تقویت سیطره ی آن پرداخته اید. باید در فکر این باشید که به چه طریق خودآگاهی و ضمیرتان را از محدودیت های ذهنی و جسمی تان رها سازید.

از چند گذاره بپرهیزید:

1.من مسئول زندگی خود نیستم، این در خارج من است.

بلکه: نیروی حیاتی کاینات دقیقاً خود شما هستید.

2.انسان ها قادر به شهود نیستند، این امر فقط امری کیهانی و ازطریق شانس و ریختن تاس امکان پذیر است.

بلکه: مقصر دانستن بخت و اقبال یا بعضی نیروهای خارجی و نامریی که کنترل عالم را دردست دارند یکی از عادات شرطی بودن و تقیّد است که در نهایت به احساس بی اختیاری و ضعف و شکست منتهی می شود.

3.من قبلاً سعی کردم و هرگز نتیجه نگرفته ام.

بلکه: وقتی فهمیدید که برای هدفی که در زندگی دارید ناتوان نیستید ، نگاه مثبت شما به زندگی چند برابر می شود.وقتی از ذهنیّتی که می گوید حال شما باید عین گذشته تان باشد، دست می کشید، متوجه می شوید که جهان سرشار از امکانات و نعماتی است که برای شما فراهم شده است.

4.فقط انسان های متعالی قادر به رشد و سلوک و مکاشفه روح اند.

بلکه:بدانید که شما دارای همان ذهنی هستید که استادتان دارد فقط شما باید از منیّت خویش بگذرید تا بتوانید پهنه ی بهشت درون تان را کشف نمایید.

چند چند توصیه را انجام دهید:

1.        خود را در آرامش بدانید.تنها خواسته ی خودِبرتر شما این است که در آرامش باشید. نفس مادی آشفتگی به وجود می آورد زیرا می خواهد به جدایی شما از همه ، به ویژه از خداوند واقعیت بخشد. شما به سوی قضاوت و هم سنجی هُل می دهد و سبب می شود که مصرّانه خود را از آرامش دور کنید.خودِبرتر تان را با شنیدن صدای "آرام باش....: بشناسید.

2.        از تنگنای زمین دست بکشید و پا فراتر بگزارید.با ایجاد خلوتی درونی خود را از همه ی وابستگی های به جهان بیرونی ِ نفس مادی رها سازید.

3.        جایگاه خود را بشناسید.خود را حامی و سپر هر کس و هر چیز در کره خاکی ندانید. با این کار فقط خود را عذاب می دهید.آن ها هم خدایی دارند که رها یشان نمی کند. برای عواطف خود و ارتباط با دیگران حدودی قائل شوید.شما باید حقّ خودِبرتر تان را اداء کنید. اگر آن را گرامی ندارید زمینه نزول و سقوط آن را در بلند مدّت فراهم می آورید، آنوقت حتی همین عواطف ساده را هم دیگر برایتان غیر قابل دسترس می شوند.

4.        بالاخره اینکه به خالقی که شما را آفریده اعتماد کنید و تسلیم او شوید. به او اعتماد کنید و از هر دل آشوبی بپرهیزید.