هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جـــــوید روزگـــــــــار وصل خویش

     انسان گاهی مواقع که خیالپردازی هایش زیاد می شود و جهان ماورایی خود را تصوّر می کند ، تازه متوجّه می شود از اطرافیانش چقدر دور است.به حدّی که دیگران و حرف هایشان را نمی فهمد یا شاید نمی خواهد که بفهمد چون می داند این واقعیتی است که حقیقت ندارد.

     این که گاهی احساس غربت می کند ، حتی در شلوغ ترین جمع ها ، شاید نشأت گرفته از این نگاه است و به موجب آن روحیه ای است که خود را از این جهان فراتر می بیند و دنیا با همه تعلقات اش پیش نظر ایشان کوچک و هر لحظه تشنه تر از قبل برای رسیدن به اصل وجودی خود می شود. این گونه افراد را هیچ چیز سیراب نمی کند حتی لذّت بخش ترین کار ها.

     همه جا خوانده ایم ، راز موفقیت انسان های بزرگ ، گذشت از هر آنچه موجب پایبندی بیش از حد به روزمرگی و دنیاست. عموماً این رفتار را جرأت ریسک پذیری در زندگی می دانند امّا به نظر می آید این انسان ها خیلی بزرگ تر از این حرف ها شده اند که حتی این زمین را شایسته دست و پا گیری و آسیب زدن نمی دانند چه برسد به تلاش برای عبور از آن.